loading...

سارا و باباش

دفترچه یادداشتم

بازدید : 328
يکشنبه 6 ارديبهشت 1399 زمان : 2:47
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

سارا و باباش

آخرین بار تو دورهمی‌زورکی خاله دیدمش، به زور رفتم ولی...

چقدر حرف زدیم اون شب...تا صبح حرف زدیم، از دانشگاش برام حرف زد،دوستاش ،مسخره بازیاش تو دانشگاه...

موقع خداحافظی محکم بغلم کرد، طولانی تر از همیشه، گفت می‌دونم از مامانم خوشت نمیاد ولی بیشتر بیا پیشمون...

گفتم تو چرا نمیای؟ آخرین بار اصلا یادت میاد کی اومدی؟ دفعه دیگه نوبت توئه...

گفت باشه...گفت میاد...

قرارمون بام بود...لعنتی مگه نگفتی ایندفعه تو میای؟ مگه نگفتی؟!..

چی شد پس؟امروز که باز من اومدم...

مگه قرارمون بام نبود، چرا آدرس دادن قبرستون؟

چرا؟ چرا لعنتی لعنتیییی .....

گفتی رو قبرت بنویسن (گریه نکن، خوبم،بخند)

لعنت بهت عوضی،لعنت بههههت :`((((

آخرین شوخی زندگیت خیلی بی مزه بود لعنتی خیلی.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 24
  • بازدید کننده امروز : 22
  • باردید دیروز : 13
  • بازدید کننده دیروز : 5
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 52
  • بازدید ماه : 438
  • بازدید سال : 868
  • بازدید کلی : 42579
  • کدهای اختصاصی