وای هنوزم باورم نمیشه که چند شب پیش بعد از چهارماه رفتیم مهمونی! آره درست شنیدید ^_^ رفتیم تو خونهای غیر از خونه خودمون و با آدمایی غیر از خودمو بابام غذا خوردیم...اونقده خوب بووووود. یعنی هیچوقت فک نمیکردم یه روزی رفتن خونه باباجونم اینا بتونه سوژهای باشه واسه پست نوشتن.واقعا دنیای عجیبیه نه؟! 0_o
خلاصه بعد از ماهها عمه محترم بلاخره وضعیت زرد (و البته نه سفید) رو اعلام کردن و رضایت دادن با رعایت تمام پروتکلهای بهداشتی بریم منزلشون.تازه دیگه با فشارهایی که از سمت باباجون مامان جون بهشون وارد شد.
خلاصه که خیلی خوب بود. یه جلسه خصوصی هم با عمه برگزار کردم که بدهیشو بدم، ولی هرکاری کردم شماره کارتشو نداد، یعنی آخرش راضی شد بدهها ولی گفت اگه میخوای برو از بابات بگیر، بابات داره-_-
هیچی دیگه گفتم خیلی دوست داشتم بدهیتونو بدم ولی نه دیگه به قیمت کشته شدنم:) بعدم گفتم که پولشو از طرف شما میدم به نیازمندان:) دمتون گرم.
گفت خیلی هم خوب خداروشکر از نیازمندی دراومدی :)
خلاصه که پرونده بدهیمم بلاخره با موفقیت بسته شد فقط اینکه الان موجودیم تو این عالم ۳۲۵ هزار تومنه :) که خیلی هم خوبه-_- خدارو شکر ولی خب اینکه حساب کتاب بابا با توجه به هزینههام و درآمدهای این چندماهم بهش میگه که الان من حداقل چهارتومن موجودی دارم بده، خیلی هم بده :/ البته واسه الان که تو دوران قرنطینه هستیم نهها ولی واسه آینده نزدیک که هزینههام باز شروع شه این تصور اصلا خوب نیست :/ رسماً بدبخت شدم یعنی:))
آزاد شدن رفت و آمدم باعث شد بابا پیشنهاد بده شب جمعه ام همه خونه ما باشن افطاری، واااای اونقد اولش ذوق کردم، اصلا پر درآوردم، ولی چند ثانیه بعد که یاد کارا افتادم پوکر شدم بدجور....آخه خدایی تمیز کاری سخته خیییییلی هم سختههههه.یعنی تو این چند ماهه من واقعا پوستم کنده شده سر نظافت خونه، فقط اولین بار خوب بود:/ نمیدونم چرا خوش گذشت، ولی دیگه خوب نیست، اصلا دوست ندارم :`((
خلاصه که من فردا قراره یک عدد کوزت باشم در منزل تناردیهها و نمیدونم الان چرا بیدارم؟ پدر تناردیه فردا با سطل آب و کف بیدارم میکنه:|
+ راستی نمیدونم چرا من همش باید تی بکشم خودش جارو برقی؟ نمیذاره یه بار من جارو کنم.بعد میگه چون جارو سختره بهت فشار میاد درحالی که تی خیلی هم سخت تره باید ده بار برم بشورمش همش دستم خیس میشه-_-
++خدایی من راس میگم یا بابام؟ :/
+++ اینو یادم رفت بگم.آزمون فردا رو کنسل کردن:/ انداختن هفته بعد جمعه:/ یعنی احتمالا وسط امتحانا میشه.خل و چل نیستن آیا؟